يه زوج ۶۰ ساله به مناسبت سی و پنجمين سالگرد ازدواجشون رفته بودند بيرون كه يه جشن كوچيك دو نفره بگيرن.
وقتی توی پارك زير يه درخت نشسته بودند، يهو يه فرشته كوچيك و خوشگل جلوشون ظاهر شد و گفت: چون شما هميشه يه زوج فوق العاده بودين و تمام مدت به همديگه وفادار بودين من برای هر كدوم از شما يه دونه آرزو برآورده ميكنم!
زن از خوشحالی پريد بالا و گفت: چه عالی! من ميخوام همراه شوهرم به يه سفر
دور دنيا بريم.
فرشته چوب جادوييش رو تكون داد و پوف! دو تا بليط درجه اول برای بهترين تور
مسافرتی دور دنيا توی دستهای زن ظاهر شد!
حالا نوبت شوهر بود كه آرزو كنه.
مرد چند لحظه فكر كرد و گفت: اين خيلی رمانتيكه، ولی چنين بخت و شانسی فقط يه بار توی زندگی آدم پيش مياد!
بنابراين خيلی متأسفم عزيزم آرزوی من اينه كه يه همسری داشته باشم كه ۳۰ سال از من كوچيكتر باشه.
زن و فرشته جا خوردند و خيلی دلخور شدند. ولی آرزو آرزوئه و بايد برآورده بشه.
فرشته چوب جادوييش رو تكون داد و پوف! مرد ۹۰ سالش شد!
نتيجه اخلاقی: مردها ممكنه زرنگ و بدجنس باشند، ولی فرشته ها زن هستند!
نوشته شده در سه شنبه 3 مرداد 1391برچسب:,ساعت 1:48 توسط امیدرضا| |

 

نوشته شده در سه شنبه 3 مرداد 1391برچسب:,ساعت 1:42 توسط امیدرضا| |

مرد کشاورزی یک زن نق نقو داشت که از صبح تا نصف شب در مورد چیزی شکایت میکرد. تنها زمان آسایش مرد زمانی بود که با قاطر پیرش در مزرعه شخم میزد.
یک روز، وقتی که همسرش برایش ناهار آورد، کشاورز قاطر پیر را به زیر سایه ای راند و شروع به خوردن ناهار خود کرد. بلافاصله همسر نق نقو مثل همیشه شکایت را آغاز کرد. ناگهان قاطر پیر با هر دو پای عقبی لگدی به پشت سر زن زد و در دم کشته شد.

در مراسم تشییع جنازه روز بعد، روحانی متوجه چیز عجیبی شد. هر وقت یک زن عزادار برای تسلیت گویی به مرد کشاورز نزدیک میشد، مرد گوش میداد و بنشانه تصدیق سر خود را بالا و پایین میکرد، اما هنگامی که یک مرد عزادار به او نزدیک میشد، او بعد از یک دقیقه گوش کردن سر خود را بنشانه مخالفت تکان میداد.

پس از مراسم تدفین، روحانی از کشاورز قضیه را پرسید.
کشاورز گفت:
خوب، این زنان می آمدند چیز خوبی در مورد همسر من میگفتند، که چقدر خوب بود، یا چه قدر خوشگل یا خوش لباس بود، بنابراین من هم تصدیق میکردم.

روحانی پرسید، پس مردها چه میگفتند؟
کشاورز گفت:
آنها می خواستند بدانند که آیا قاطر را حاضرم بفروشم یا نه

نوشته شده در یک شنبه 1 مرداد 1391برچسب:,ساعت 1:47 توسط امیدرضا| |

کپی برداری بدون ذکر منبع غیر مجاز می باشد
www.sharghi.net & www.kafkon.com & www.naztarin.com